من تنها هستم اما تنها من نیستم

من تنها هستم اما تنها من نیستم
بیا ای خسته خاطر دوست ! ای مانند من دلکنده و غمگین من اینجا بس دلم تنگ است  
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک با رضایت طرفین
برای تبادل لینک اول کلبه من رو با نام من تنها هستم اما تنها من نیستم و آدرس baya.LXB.ir لینک کن بعد مشخصات خود را در زیر بنویس . در صورت دیدن لینک کلبه من در سایت شما لینکتان به طور خودکار در کلبه من قرار میگیرد.





اگر دروغ رنگ داشت؛

هر روز شاید؛

 

ده ها رنگین کمان، در دهان ما نطفه می بست..

 

و بیرنگی، کمیاب ترین چیزها بود..

 

 

 

اگر شکستن قلب و غرور، صدا داشت؛

 

عاشقان، سکوت شب را ویران میکردند..

 

 

 

اگر به راستی، خواستن، توانستن بود؛

 

محال نبود وصال!

 

و عاشقان که همیشه خواهانند؛

 

همیشه می توانستند تنها نباشند..

 

 

 

اگر گناه وزن داشت؛

 

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد؛

 

تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی..

 

و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم..

 

 

 

اگر غرور نبود؛

 

چشمهایمان به جای لبهایمان سخن نمیگفتند؛

 

و ما کلام محبت را در میان نگاه‌های گهگاهمان،

 

جستجو نمی کردیم..

 

 

 

اگر دیوار نبود؛ نزدیک تر بودیم؛

 

با اولین خمیازه به خواب می رفتیم؛

 

و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان، حبس نمی کردیم..

 

 

 

اگر خواب حقیقت داشت؛

 

همیشه خواب بودیم..

 

هیچ رنجی، بدون گنج نبود؛

 

ولی گنج ها شاید،

 

بدون رنج بودند..

 

 

 

اگر همه ثروت داشتند؛

 

دل ها، سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند..

 

و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید؛

 

تا دیگران از سر جوانمردی؛

 

بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند..

 

 

 

اما بی گمان، صفا و سادگی می مرد،

 

اگر همه ثروت داشتند..

 

 

 

اگر مرگ نبود؛

 

همه کافر بودند؛

 

و زندگی، بی ارزشترین کالا بود..

 

ترس نبود؛ زیبایی نبود؛ و خوبی هم شاید..

 


 

اگر عشق نبود؛

 

به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟

 

کدام لحظه ی نایاب را اندیشه میکردیم؟

 

و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟

 

آری... بی گمان، پیش از اینها مرده بودیم ....

 

اگر عشق نبود؛

 

 

 

اگر کینه نبود؛

 

قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند..

 

اگر خداوند؛ یک روز آرزوی انسان را برآورده میکرد،

 

من بی گمان،

 

دوباره دیدن تو را آرزو میکردم و تو نیز

 

هرگز ندیدن مرا..

 

 

 

آنگاه نمیدانم،

 

به راستی خداوند، کدامیک را می پذیرفت؟

 

 

 

"دکتر شریعتی


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: تجربه های من
[ شنبه 26 شهريور 1390 ] [ 23:8 ] [ baya ]
درباره وبلاگ

من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم اگر به خانه ی من آمدی ، برای من ای مهربان ! چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
امکانات وب

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 24
بازدید ماه : 25
بازدید کل : 176766
تعداد مطالب : 184
تعداد نظرات : 95
تعداد آنلاین : 1